باسمه تعالي
در زمان حکومت پادشاهان ایلام، زن سالاری در ایران حاکم بودهاست؛ و زنان گاهی در اندازه خدایان پرستش میشدند. در زمان هخامنشیان، زنان حق ارث و مالکیت داشتند؛ و در ارتش به کار میپرداختند از بنامترین اینها بانو آرتمیس است که در لشکرکشیهای خشایار به یونان ناوبد بودهاست. گفتهای هرودوتوس از خشایار شاه در جنگ یاد میکند که: ای کاش مردان ایرانی به اندازهٔ آرتمیش شجاعت داشتند.
در دوران قاجار (۱۱۶۴-۱۳۰۴) زنان در جایگاه پایینتری نسبت به مردان قرار داشتند. تحقیقی مربوط به سال ۱۸۵۲–۱۸۵۳ از تهران نشان میدهد که حداکثر فقط یک درصد زنان صاحب ملک بودند و درصد کمتری حتی مغازه داشتند. امکان تحصیل برای زنان بسیار محدود بودهاست. (اطلاعات زیادی دردست نیست، اما یک منبع میزان باسوادی زنان را تا سال ۱۳۰۴، ۳٪ میآورد). در باور عمومی، باسوادی زنان را مخالف اسلام و برای جامعه خطرناک میدانستند (بعضی از روحانیون نیز همواره بر این باور تأکید میکردند). باور دیگر این بود که زنان نمیتوانند باسواد شوند و مغز آنان قدرت پذیرش دانش را ندارد. باسوادی زنان ننگ محسوب میشد و بسیاری از زنان باسواد، آن را پنهان میکردند. مثلاً بعضی از همسران ناصرالدین شاه توانایی خواندن و نوشتن داشتند ولی شاه از این امر اطلاع نداشت.
انواع لباس زنان ایرانی در سدۀ ۱۹ میلادی
در این دوره زنان بیشتر اوقاتشان در خانه و به امور خانهداری و فرزندداری میگذشت. در این دوره در خانهها و خیابانها جدایی جنسیتی وجود داشت که تا دوره پهلوی نیز ادامه یافت به ویژه درمیان طبقات پایینتر جامعه: در خانهها اندرونی و بیرونی مجزا بود، میهمانان زن توسط زنان پذیرایی میشدند و میهمانهای مرد توسط مردان. در بیرون از خانه، زنان چادر، روبنده و چاقچور (شلواری گشاد) میپوشیدند. در خیابانهای پرجمعیت مانند لالهزار، شاه آباد و امیریه نیز در ساعتهای پرجمعیت عصر زنان باید از یک پیادهرو عبور میکردند و مردان از پیادهرویی دیگر. زنانی که میخواستند برای کاری به سمت دیگر خیابان بروند باید از پاسبان اجازه میگرفتند و تحت نظر او به سرعت حرکت میکردند. همچنین زنان و مردان حق نداشتند باهم در یک درشکه بنشینند، حتی اگر مادر و پسر یا خواهر و برادر بودند.
در این دوره ازدواج کودکان و ازدواج اجباری دختران بسیار رایج بود. طلاق نیز برای مردان بسیار آسان بود و چندزنی مجاز بود. دختران نصف میزان برادران خود از ارث سهم میبردند و به زنان دارای فرزند یک چهارم دارایی همسرشان ارث میرسید. این میزان برای زنانی که فرزند نداشتند یکهشتم بود. حق رای برای زنان وجود نداشت. زنان نمیتوانستند به هیچ منصب سیاسی دست یابند.
نگرش زنان به وضعیت خود پذیرش سرنوشت و تسلیم بود. به دختران از کوچکی ساکت نشستن و تحرک کم، سؤال نکردن و اطاعت کردن از مردان حتی برادر کوچکتر خود آموخته میشد. این الگوی جامعهپذیری تا دورههای بعد نیز ادامه یافت.
زنان و فتح تهران در جنبش مشروطه
در زمان فتح تهران توسط مجاهدین مشروطه ایستادگی و مبارزات یک زن در کنار دیگر مجاهدین نقطه عطفی در نقش زنان در این جنبش است. سردار بی بی مریم بختیاری قبل از فتح تهران مخفیانه با عدهای سوار وارد تهران شده و در خانه پدری حسین ثقفی منزل کرد و به مجرد حملهٔ سردار اسعد به تهران، پشت بام خانه را که مشرف به میدان بهارستان بود سنگربندی نمود و با عدهای سوار بختیاری، از پشت سر با قزاقها مشغول جنگ شد. او حتی خود شخصاً تفنگ به دست گرفت و با قزاقان جنگید. نقش او در فتح تهران، میزان محبوبیتش را در ایل افزایش داد و طرفداران بسیاری یافت بهطوریکه به لقب سرداری مفتخر شد.
به هر حال قانون اساسی مشروطه (۱۲۸۵) ایران برای زنان حقی قایل نشده بود و حتی زنان را در کنار مهجوران و مجرمان از حق رای محروم کرده بود.
پوراندخت در زمان ساسانيان
بوراندخت در زمان ساسانی زنی بود که به نقلی بر بیش از ۱۰ کشور آسیایی امروز پادشاهی کرد. او پس از اردشیر شیرویه به عنوان بیست و پنجمین پادشاه ساسانی بر اریکه شاهنشاهی ایران نشست و فرمانروایی نمود.
پوراندخت معتقد بود كه پادشاه چه زن باشد چه مرد، باید سرزمینش را نگاه دارد و با عدل و انصاف رفتار کند.
پس از کشتن خسروپرویز به دست پسرش شیرویه در سال ۶۲۸ م، شیرویه بیش از شش ماه حکومت نکرد و دختر بزرگ خسروپرویز پوراندخت به سلطنت نشست.
در سده هفتم میلادی، دو زن به نامهای آزرمیدخت و پوراندخت توانستند به پادشاهی ایران ساسانی برسند و در نبرد با رومیان، وجود شمار زیادی سربازان زن در ارتش ایران گزارش شدهاست. هر چند بنا به همه گزارشها، این دو یگانه بازماندگان مشروع خاندان ساسانی بودند، کریستین سن، پذیرش پادشاهی آنها و نیک نامی آنها در منابع ساسانی را، نشان از «پذیرش آنان توسط موبدان (روحانیون دین مزدایی)» میداند.